گزارشی از یک رویداد طراحی - دورهمی دریبل تهران

1397/12/08
هفته ای که گذشت شاهد گردهمایی جمعی از طراحان حوزه های مختلف اعم از وب و گرافیک و معماری و ... بود که به همت تعدادی جوان خوش ذوق و با انرژی تحت عنوان دورهمی دریبل برگزار شد.
هفته ای که گذشت شاهد گردهمایی جمعی از طراحان حوزه های مختلف اعم از وب و گرافیک و معماری و ... بود که به همت تعدادی جوان خوش ذوق و با انرژی تحت عنوان دورهمی دریبل برگزار شد.
اگر تا کنون با دریبل (dribble.com) آشنایی نداشته اید، در تعریف آن باید گفت یک فضای ارتباطی برای طراحان دیجیتال است که در آن طرح ها و نظرات خود را به اشتراک می گذارند و شما می توانید قبل از شروع یک طراحی از دیدن مجموعه ای از طرح های روز و دوست داشتنی الهام بگیرید و طرح خود را خلق کنید. حالا گروهی تصمیم به برگزاری یک دورهمی تحت حمایت این مجموعه گرفته اند و به این ترتیب دومین گردهمایی برگزار شده دریبل در تهران در سه بخش معرفی شد:
  1. بخش آغازین با دو ارائه با عناوین «کارفرما را بکش» و «از سیر تا پیاز یک پروژه» به بررسی نحوه رفتار و تعامل دیزاینر با کارفرما در طول پروژه و سیر تا پیاز روند راهبرد یک پروژه طراحی پرداخت.
  2. پنل گفتگوی تجارت دیزاین که با حضور جمعی از شاخصان حوزه وب و طراحی به بررسی چالش های پیش پای دیزاینر و کارفرما و بررسی دغدغه های دو طرف پرداخت.
  3. و در پایان جمع بندی ای تحت عنوان «دیزاین – بیزینس = استایلینگ» شکل گرفت که در آن جایگاه و میزان تاثیرگذاری دیزاین در دنیای تجارت بیان شد.
 

کارفرما را بکش

پذیرفته شدن یک طرح از سوی مخاطب آن، در یک طراحی، از مهم ترین دغدغه های طراح است. اگر این طرح برای یک کسب و کار طراحی شده باشد، این موضوع اهمیت بیشتری پیدا می کند. چرا که پای سرمایه در میان می آید. وقتی که قرار است شما طرح خود را به فروش بگذارید، مهم جلب توجه خریدار است. شاید شما اثر خود را تا حد زیادی هنری طراحی کرده باشید، اما مورد توجه قرار نگیرد ولی از طرفی ممکن است اثری که با معیارهای کارفرما مطابقت دارد، فاقد ارزش های هنری و به لحاظ اصول طراحی، یک فاجعه باشد.
در این جا نیاز به برقراری یک تعادل میان خواسته های کارفرما و دانش طراح وجود دارد. برای رسیدن به این تعادل باید چند نکته را در نظر بگیریم:
  • کارفرما را وارد تیم طراحی کنیم: بهتر است کارفرما را به گونه ای در مراحل تولید درگیر فرایندها و چالش های طراحی کنیم. یعنی کارفرما حس کند عضوی از تیم تولید است. قطعا این به این معنا نیست که از کارفرما بخواهیم بیاید بنشیند پشت سیستم و به اصطلاح دست به کد شود. اما وقتی که نظر کارفرما را در حین تولید جویا شویم، تاثیرات خوبی در روند بهبود پروژه ایجاد می کند.
    • بازخورد او را کم کم می پرسیم و در نهایت با کوهی از ایرادات مواجه نمی شویم.
    • کارفرما با چالش های طراحی آشنا می شود و بعد از آن راحت تر می توانیم مشکلات را به او توضیح دهیم و درک بیشتری نسبت به طرح و کار پیدا می کند.
    • کارفرما به نتیجه کار وفاداری و تعلق خاطر بیشتری دارد چرا که خود را در تولید آن سهیم می داند.
    • خروجی کار نیاز به تغییرات کمتری دارد و از اتلاف هزینه جلوگیری می کند.
  • نگاه نادرست به درک کارفرما داریم: نباید دید و تجربه کارفرما در بیزینس خودش را در ایجاد طرح نادیده بگیریم. قطعا کارفرما بیزینس خود و مشتریانش را بهتر از ما می شناسد، پس باید از ایده های او استفاده نماییم.
  • به نیاز کارفرما بی توجه هستیم: معمولا طراح ها بدون دقت در نیاز کارفرما اقدام به دست بردن و اضافه و کم کردن در طرح می کنند. اینکه کاربر چه می خواهد بر اینکه ما چه صلاح می دانیم اولویت دارد. دانستن این نکته ضروری است که در یک طرح، جنبه هنری طراحی در نهایت 40% و رعایت نکات مورد نیاز کسب و کار 60% در موفقیت طرح تاثیرگذار خواهد بود.
  •  انجام کار با دلسوزی: باید در انجام کار مسولانه و همدلانه خود را در مقام کارفرما قرار دهیم و با دغدغه های او وارد خلق طرح شویم.
  • از طولانی کردن کارها بپرهیزیم: معمولا کارفرماها برای شروع یک بیزینس زمان کمی را در نظر گرفته اند اما طراح نیاز دارد با حوصله کاری را انجام دهد. به هر حال باید در نظر بگیریم که نوشدارو پس از مرگ بیزینس، مورد قبول کارفرما نیست.
  • اصرار بر طرح و مقاومت در مقابل تغییر: ما طراح ها با اندکی خودشیفتگی اعتقاد داریم تمام اجزای اثر خود را در بهترین حالت ممکن پیاده سازی کرده ایم و جز این نمی تواند باشد. از این رو وقتی کارفرما نکته ای را در تضاد با نیاز خود می بیند، نمی توانیم تغییر لازمه در اثر را بپذیریم.
  • دلایل و فلسفه های عجیب غریب: از جمله اشتباهات رایج طراحان در تعامل با کارفرما، دلایل و فلسفه بافی هایی است که برای به کرسی نشاندن حرف خود یا رد نظر کارفرما از سوی طراح بیان می شود. این کار موجب سلب اعتماد کارفرما می شود.
  • تعامل با دیگران را یاد بگیریم: وقتی بتوانیم با اصول تعامل و مذاکره پیش بریم، آن وقت می توانیم درکی از صحبت و رفتارهای کارفرما داشته باشیم و روند کار را به یک معامله برد-برد نزدیک کنیم. قطعا معامله ای که بخواهیم فقط خود را در آن پیروز کنیم، برای هر دو طرف ضرر خواهد داشت.
  • شنونده باشیم و شرح حال کارفرما را بگیریم: توجه به گفته های کارفرما باعث می شود او حس کند نیازش کاملا درک شده و بیشتر اعتماد می کند. صحبت درباره روزمره و علایق او می تواند طراح را در ارائه طرحی که با نیازهای کارفرما هم خوانی داشته باشد کمک کند.
علاوه بر این ما طراحان نیاز داریم برخی نکات را در قبال بیزینس خود رعایت کنیم:
  • یاد بگیریم دیگران را تایید کنیم و در طرح دیگران نکات مثبت را هم دریابیم: وقتی در مقابل کارفرما از کار طراحان دیگر تعریف کنیم و نکات خوب آن را دریابیم و به آن ها اشاره کنیم، باعث می شود حرفه ای تر به نظر بیاییم و از بیزینس خود دفاع کنیم.
  • فروش محصول را یاد بگیریم، به جای قواعد خشک طراحی: اگر به عنوان یک طراح در پی فروش طرح هستیم، بهتر است نحوه فروش محصول را بیاموزیم. بهترین کاری که یک طراح می تواند برای فروش طرح خود انجام دهد، آشنایی با ذهن کارفرما است و این موضوع با یادگیری قواعد کسب و کار به انجام می رسد.
  • ادای بزرگان را در نیاوریم: مثلا چون فلان طراح بزرگی که شهرت بالایی دارد، در جلسه ای در مقابل کارفرما، برگه ها را پاره کرده من هم باید گستاخ باشم. این رفتار از سوی یک طراح در سطوح متوسط، قطعا منجر به تلفاتی در پروژه خواهد شد.
  • برای دریافت پول برنامه داشته باشیم: نه اینکه هر زمان نیازمند پول شدیم به کارفرما سر بزنیم، کارفرما باید برای پرداخت از پیش زمان های موعد را بداند.
در این لحظه سوال شد که کارفرما چیزی می خواهد که از نظر UX ایراد دارد و مورد نیاز کاربران نیست، این قطعا به دلیل عدم درک کارفرما از نیاز مخاطب خود است. در این خصوص چه باید کرد؟
پاسخ این گونه است که طراح در این حالت هم باید کارفرما را در کنار خود بنشانیم و با نمایش صفحه از دید کاربران و بررسی آمار و ارقام، تجربیات را به او یاد بدهیم.

از سیر تا پیاز یک پروژه

ارائه ای که در این بخش انجام شد، به تشریح قدم به قدم مراحل پیشرفت یک پروژه پرداخت که در آن بریف نقشی حیاتی ایفا می کرد. پس پیش از ادامه توضیحات اجازه دهید بریف را توضیح دهیم:
بریف چیست؟
بریف همان نیازمندی های مکتوب و اساسی و خلاصه است که پروژه را معرفی می کند. در حقیقت بریف، صورت مساله یک پروژه را با تمام جزییات (اما مختصر) تشریح می کند.
انواع بریف را بر اساس هدف، مخاطب و تدوین کننده آن به سه نوع بریف استراتژی برند و یا استراتژی پیام، بریف مشتری و بریف خلاق تقسیم بندی می کنند.
در مراحل شروع و انجام و تحویل یک پروژه به نکات زیر دقت کنیم:
  • برای قیمت دادن باید طبق تعرفه قیمت بدهیم، اما با خواندن بریف، همه هزینه ها را بسنجیم. حتی کوچکترین مواردی که باعث ایجاد هزینه می شود را در نظر بگیریم ولی در نهایت باید مواظب باشیم قیمت پرت ندهیم.
  • هر زمان نیازمند توضیحات بیشتر شدیم تماس بگیریم.
  • سوال از سلیقه مشتری نپرسیم که کار سلیقه ای نشود. کار سلیقه ای ممکن است نیازمندی های پروژه را براورد نکند و موجب خسارت به پروژه شود.
  • قبل از شروع پروژه باز هم بریف را بخوانیم.
  • درباره موضوع نیازمندی، تحقیق کنیم و آن کسب و کار را بیشتر بشناسیم.
  • ایده پردازی کنیم. در این خصوص می توانیم با دیدن نمونه های خوب و موفق ایده بگیریم. مثلا از دریبل استفاده کنیم.
  • اشتباه کنیم. به خود اجازه اشتباه کردن بدهیم. در طراحی، اشتباه کردن و کنار آمدن با این موضوع یک اصل است.
  • نتوانیم. واقعا ممکن است در طراحی به یک بن بست بخوریم که دیگر راهی برای پیش برد آن نیابیم. اجازه دهیم این اتفاق رخ دهد.
  • مشورت کنیم.
  • یک روز فکر نکنیم و استراحت کنیم.
  • برای پرزنت هرگز کار را نفرستیم و حتما جلسه حضوری بذاریم.
  • از نقد ها و برداشت ها و حرف ها عصبی نشویم.

پنل گفتگوی تجارت دیزاین

در این بخش گفتگویی میان دست اندر کاران حوزه وب و طراحی ترتیب داده شد که در آن یک نفر به نمایندگی از حوزه کارفرمایان و سه نفر به نمایندگی از بخش های مختلف حوزه طراحی حضور داشتند. این بخش بیشتر به گلایه های کارفرمایان از طراحان پرداخت. دغدغه کارفرما این بود که گاهی با طراحانی برخورد دارند که گویی هیچ درکی از نیازمندی ها و اهمیت پروژه ندارند. از این رو شناخت کسب و کار و درک مناسب از کارفرما را یکی از مهم ترین پارامترهایی که منجر به موفقیت پروژه می شود، دانستند.
از طرفی نماینده طراحان کاملا هم عقیده نبودند و حضور یک واسط میان این دو را ضروری می دانستند. چرا که ذهن طراح باید معطوف به طراحی باشد و لزومی ندارد وارد فروش شود.
در سمت دیگر نماینده حوزه دیزاین اعتقاد داشت که باید تفاوت میان کارهای با ارزش و کم ارزش را بارز کرد. گاهی یک طراحی برای یک کسب و کار ایجاد value یا ارزش مازاد می کند و نباید این موضوع در قیمت گذاری نادیده گرفته شود.
مهم ترین دغدغه کارفرما ROI ( Return of Investment ) یا همان بازگشت سرمایه است.
نماینده حوزه UX هم با اشاره به این موضوع که انجام UX پروژه بسیار زمانبر و هزینه بری است که فقط قرار است جلوی اتلاف هزینه را از طریق ممانعت از تولید و طراحی های مجدد بگیرد، به انجام کار با کیفیت در قبال تعدد کارها اشاره داشت. ایشان اعتقاد داشتند که باید کاملا کارفرما را از میزان حساسیت پروژه و جزییات آن مطلع کرد تا بتوانیم با درک درست طرفین به پیش برویم.
هم چنین این پنل در توصیه ای به طراحان با این مطلب به پایان رسید که در سال 2019 با توجه به تخصصی شدن جنبه های مختلف طراحی و تولید وب، باید هر 6 ماه یک بار، یک بازنگری روی روند پیشرفت خود داشته باشیم، ببینیم در چه زمینه ای علاقه بیشتری داشته ایم، می خواسته ایم در کجای این طیف طراحی و تولید باشیم و تا چه حد به آن نزدیک هستیم و در چه بخشی باید بیشتر جلو رفت تا به مطلوب خود برسیم.
با این شرایط دیگر کلمه full stack developer معنای خود را از دست می دهد.

حرف آخر: دیزاین – بیزینس = استایلینگ

 0 = no design at all,
 1 = design as styling,
 2 = design as process,
 3 = design as innovation,
 4= design as a strategic
 5= design Philosophy
4 راه برای تعامل با مشتری:
به زبان بیزینس مشتری سخن بگوییم
با مشتری هم دلی عمیقی برقرار کنیم
از جایگاه هم سطح با مشتری تعامل کنیم. کلمه کارفرما را بکش.
مشتری را در فرایند دیزاین مشارکت دهیم. دموکراتیزه کردن دیزاین. مناسب تر است که اسکیس را به جای طرح پایانی با مشتری در میان بگذارید. یک کار ناقص را با او در میان بگذارید و از او همراهی بخواهید.
 
 
User Avatar
نویسنده : محمد فرامرزی راد
امتیاز شما :

دیدگاه کاربران



ارسال پیام



 Security code